دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام

نظرات شما عزیزان:

taraneh

ساعت0:59---14 آبان 1391

بیجا کرد سلام کرد.


یه سوال اگه دختره ناراحت شد پس چرا شجرا نامه اش رو گفت.........
عجیبن غریبا

.:.:.* خانوم بلا *:.:.

ساعت10:35---13 آبان 1391

[وب سایت]

قیافه پسره بد بخت دیدنی بوده

سپیده

ساعت13:29---12 آبان 1391

چه دختر پرویی!
بنده خدا فقط سلام کرد

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: